ماهیت تئوری
هدف تئوری حسابداری، عبارت است از ’توضیح‘ و ’پیشبینی‘ روشهای حسابداری. در این تعریف، حسابرسی نیز بخشی از روشهای حسابداری، در نظر گرفته شده است.
توضیح به معنیِ ارائهی دلیل در مورد روش حسابداریِ مورد مشاهده است. منظور از پیشبینی، پیشبینیِ پدیدههای مشاهده نشده است. پدیدههای مشاهده نشده، لزوماً در آینده نیستند، آنها ممکن است در گذشته رخ داده باشند، اما در مورد آنها شواهد نظاممند، جمع آوری نشده باشد. این دید به تئوری، زیربنای بیشتر تحقیقات تجربی در علوم اقتصادی و علوم تجربی است.
چراییِ اهمیت تئوری حسابداری
افراد بسیاری باید، دربارهی ارائهی گزارشهای حسابداری به خارج از شرکت، تصمیماتی اتخاذ نمایند.
مدیران:
- تصمیم گیری در مورد روشهای حسابداری مورد استفاده در گزارشگری
- در کمک به استانداردگذاری
- در هنگام حسابرسی شدن شرکت شان
حسابرسان:
- در ارائهی مشاوره به مدیران در مورد روشهای حسابداری مورد استفادهی مدیران
- در کمک به استانداردگذاری
اعتباردهندگان:
- در رتبه بندی اعتباری شرکتها
- در تعیین مفاد قرارداد وام
سرمایهگذاران و تحلیلگران:
- در تفسیر گزارشهای مالی
- در کمک به استانداردگذاری
استانداردگذاران:
- در استانداردگذاری، تعیین روشهایی که باید تصویب یا منع شوند
- در تعیین زمان گزارش دهی
- در تعیین آن چه باید حسابداری شود.
فرض بر این است که همهی این گروهها، در هنگام انتخاب یا توصیهی روشهای حسابداری یا حسابرسی، به دنبال بیشینه کردن، رفاه شخصی خودشان هستند. آنها به دنبالِ تئوریای هستند که رابطهی روشهای حسابداری و متغیرهای مختلف اثرگذار بر مطلوبیت شخصیشان را توضیح دهد.
پیش فرض نخست: هر کس به فکر خویش است
به طور کلی گروههای بالا برای روابط زیر به دنبال تئوریهای توضیحدهنده هستند:
- رابطهی روشهای حسابداری و قیمت سهم،
- رابطهی روشهای حسابداری و پاداش مدیر
- رابطهی روشهای حسابداری و شرایط اعطای وام و قیمت اوراق قرضه
- رابطهی روشهای حسابداری و بودجهی نهادهای استانداردگذار،
- رابطهی روشهای حسابداری و قیمت مصوب سازمانهای نظارتی برای محصولات و خدمات شرکت،
تعیین رابطهی بین تصمیماتِ مربوط به شیوهی ارائهی گزارشهای حسابداری، و متغیرهای اثرگذار بر رفاه افراد، بسیار مشکل است. صِرف مشاهدهی تغییر همزمان دو متغیر، نشانهی یک رابطهی علت و معلولی نیست. ممکن است هر دو متغیر، تحت تأثیر یک متغیر سوم، دچار تغییر شده باشند. ادعای رابطهی علّی بین دو متغیر، به یک تئوری نیاز دارد.
تئوریهـایی که برخی حسابداران یا اعتباردهندگان بر اساس تجربهی شخصی، ارائه میکنند، علمی نیــستند. تئوریای علمی است که مطابق با روششناسیِ علمی، آزمون شده باشد. این روششناسی دارای ویژگیهای زیر است:
- مشاهدات زیاد
- آزمونهای ساختارمند و مکرّر
یک تئوری مطلوب، نسبت به تئوریهای سادهانگارانهی مبتنی بر تجربیات فردی، دارای ویژگیهای زیر است:
1) توضیحات آن تئوری، ’قانع کنندهتر‘ند.
2) توان بیشتری برای پیشبینی دارد.
3) در بیشینه کردن رفاه استفاده کنندگان از تئوری، سودمندتر است.
سیر تکاملی تئوری حسابداری
پس از تصویب قوانین اوراق بهادار در 1933 و 1934، که الزاماتی بر افشای شرکتهای سهامی حاضر در بورس سهام، مقرر میکرد، نظریهپردازان حسابداری، توجه خود را معطوف به تجویز شیوهی مطلوب گزارشگری کردند. این دوره را دورهی ’هنجاری‘ میخوانند چون نظریهپردازان بیشتر به ’آن چه باید باشد‘ توجه داشتند تا ’آن چه هست‘. فرضیههای زیربنای تجویزهای هنجاری، مورد اعتبارسنجیِ تجربی، قرار نمیگرفتند. آنان گمان میکردند، ماهیت حسابداری، نقش آن، اثر روشهای حسابداری بر قیمت سهم، و غیره، بدیهیاند، لذا برای رسیدن به تجویز، تنها باید هدفی برای حسابداری فرض میشد و از روش استدلال منطقی استفاده میشد.
رواجِ مفهومِ تئوریِ مورد استفاده در این کتاب، نتیجهی تحولاتِ مدیریت مالی بود که مدیریت مالی نیز به نوبهی خود این مفهوم را از اقتصاد، وام گرفته بود. پیشرفتهای رخ داده در نظریههای مدیریت مالی، به دو دلیل بود:
1) استفاده از تحلیلهای جدید رواج یافته در علم اقتصاد برای حل مسائل مالی و ارائهی فرضیههای جدید
2) ظهور رایانه و
- 2-1) امکان جمع آوری دادهها در پایگاههای دادهی رایانهای بزرگ
- 2-2) امکان انجام آزمونهای تجربی گسترده و متعدد بر روی فرضیههای جدید
در نتیجهی این پیشرفتها، فرضیهی بازار کارا مطرح شد. در پی این پیشرفتهای جدید، مفروضات زیربنای تجویزهای هنجاری حسابداری، زیر سوال رفت. به طور مشخص، بیان شد که روشهای حسابداری نمیتوانند، به طور منظم، بازار سهام را گمراه کنند. مقالهی بال و براون (1968) در زمینهی رد پیشفرضهای قدیمی در مورد بیمعنی بودن سود، پیشگام بود.
اولین تحقیقات حسابداری، مبتنی بر روش تحقیق جدیدِ برخاسته از مدیریت مالی و اقتصاد، بیشتر به دنبال آزمون فرضیههای موجود در ادبیات حسابداریِ آن زمان، بودند و چندان به دنبال توضیح روشهای حسابداری مورد استفاده نبودند. آنها در مورد تفاوتهای سری زمانی و مقطعیِ روشهای حسابداریِ مورد استفادهی شرکتها، هیچ توضیحی نمیدادند در دورهی اولِ تحقیقات مبتنی بر رویکرد اثباتی، فرض بر این بود که روشهای حسابداری، نمیتوانند بر ارزش شرکت اثر بگذارند.
در میانهی سالهای 1970 میلادی، ابتدا پژوهشگران مدیریت مالی، متوجه خلأ وجود توضیح برای روشهای تأمین مالی شدند. در این زمان پژوهشگران حسابداری نیز، متوجه تفاوتهای نظاممند در روشهای حسابداری شرکتها شده بودند. نظاممندی تفاوتها/تغییرات، نشان میداد که میتوان یک تئوری ارائه کرد. بنیان اولیه برای ارائهی این تئوری حسابداری را باز هم تحولات روی داده در مدیریت مالی فراهم کرد.
جریان دیگری که توانست به ظهور یک تئوری حسابداری کمک کند، مباحثات دنبالهدار بر سر مطلوبیتِ وضع مقررات دولتی بر افشای مالی شرکتها بود. نخستین تحقیقات تجربی، توجیهات موجود برای وضع مقررات بر افشا را زیر سوال بردند، اما محققان، توجیهات جدیدی، از اقتصاد ارائه کردند که با کارایی بازار هم سازگار بودند. مباحثات بر سر این توجیهات جدید، به نوبهی خود، منجر شد به پذیرش این که این توجیهات، بر الگو/مدلهای ساده انگارانه از رفتار سیاست مداران و دیوانسالاران (کارمندان دولتی) مبتنی هستند و با شواهد یافت شده در اقتصاد، سازگار نیستند. این یافته، پژوهشگران حسابداری را بر آن داشت تا این فرض را بپذیرند که سیاست مداران و دیوانیان، همانند مدیران و حسابداران، به دنبال بیشینه کردن رفاه خودشان هستند. پژوهشگران حسابداری از این فرض برای مدلسازیِ اثر مقررات بر روشهای حسابداری استفاده کردند.
در حال حاضر بیشتر تحقیقات حسابداری، یا مبتنی بر تئوریهای برخاسته از مدیریت مالی (تئوری قراردادها/نمایندگی)، و/یا تئوری مقررات هستند و تلاش میکنند با الهام از این تئوریها، روشهای حسابداری و حسابرسی را توضیح دهند. رویکردهای دیگری هم به توضیح روشهای حسابداری وجود دارد مانند رویکرد رفتاری که از تئوریهای روانشناسی استفاده میکند، ولی در این کتاب مورد بحث واقع نمیشوند.
منبع : گروه نرم افزار حسابداری و اتوماسیون اداری ارگس
این خبر توسط گروه نرم افزار حسابداری و اتوماسیون اداری ارگس برای سایت آماده شده است