-

بررسی اثر روش‌های حسابداری بر هزینه‌ی فرایند بستن قراردادها و هزینه‌ی فرایند سیاسی عامل تعیین کننده‌ی روش‌های حسابداری منتخب است.

همانگونه که یک توجیه برای ساختار فعلیِ یک شرکت تولیدی، هزینه‌های تولید آن است و ساختاری انتخاب می‌شود که هزینه را کمینه کند، برای هزینه‌های قراردادها هم همین گونه است. در شرکت که مجموعه‌ای از قراردادهاست، ساختار شرکت، از جمله روش‌های حسابداری، به گونه‌ای تنظیم می‌شود که هزینه‌ی بستن قراردادها کمینه شود.


تئوری اثباتیِ حسابداری، در این مرحله از تکامل خود، از تئوری قراردادها (نمایندگی) که در مدیریت مالی مطرح شد، الهام گرفته است. نظریه پردازان حسابداری، نقش بیان شده برای حسابداری در تئوری قراردادها را پروراندند و از آن فرضیه‌هایی برای توضیح روش‌های حسابداری، تدوین کردند.


جنسن و مکلینگ (1976) از صاحب نظران تئوری قراردادها (نمایندگی)، در مدیریت مالی، داستان زیر را برای تبیین هزینه‌های نمایندگی، و حمایت قیمتی، تعریف کرده اند:


داستان یک مالک-مدیر

سرمایه داری مالک یک شرکت است و خود مدیریت آن را به عهده دارد. او همواره به دنبال بیشینه کردن ارزش اقتصادیِ شرکت خود است. او همواره اقداماتی را انجام می‌دهد، تصمیماتی می‌گیرد، و به عبارت دیگر، برای اقداماتی، هزینه می‌کند، که بیشترین منفعت را داشته باشد. هزینه در اینجا مخارج پولی است و منفعت هم درآمد پولی است.


گاهی ممکن است برخی مزایای غیرپولیِ غیرمادیِ مرتبط با شغل وجود داشته باشد، که برای مدیر، مطلوبیت داشته باشد، مثلاً لذت جانبیِ یک سفر کاری به شمال یا یک کشور خارجی. این مطلوبیت غیرپولیِ مرتبط با شغل ممکن است بر تصمیمات مدیر اثر بگذارد. مثلاً مدیر ممکن است به سفری برود که منفعت پولیِ آن کمتر از هزینه‌ی پولی آن است اما برای مدیر مطلوبیت غیرپولی دارد.
فرض کنیم هزینه‌ی انجام یک چنین سفری 100 ریال است، و منفعت پولیِ آن 70 ریال، پس بر اساس تحلیل هزینه منفعت اقتصادی، مدیر نباید به این سفر برود. اما اگر در این سفر برای مدیر مطلوبیت غیرپولی‌ای باشد که برای مدیر ارزشی برابر با مثلاً 50 ریال داشته باشد (این ارزش صرفاً معادل پولی آن است یعنی مدیر حاضر بود برای این مطلوبیت یا لذت، 50 ریال بپردازد، نه این که واقعاً قرار است این مبلغ را پرداخت کند)، آنگاه:
هزینه‌ی پولی < منفعت پولی + مطلوبیت غیرپولی
100 < 70 + 50
مدیر حاضر بود برای این لذت، 50 ریال پرداخت کند اما حالا عملاً تنها 30 ریال پرداخته است (هزینه‌ی سفر 100 ریال است که 70 ریال آن با درآمدِ مرتبط جبران شده است) بنابراین مدیر به این سفر می‌رود، به رغم این که:
هزینه‌ی پولی > منفعت پولی
با صرف نظر از مطلوبیت غیرپولی، انجام هر یک از این سفرها، 30 ریال زیان پولی خواهد داشت که باعث کاهش ارزش اقتصادیِ شرکت به پایین‌تر از سطح بهینه خواهد شد.
سوال: مدیر چندبار حاضر است به چنین سفرهایی برود؟
پاسخ: طبق بیان رایج در اقتصاد، میزان مطلوبیت یک شی با افزایش تعداد آن کاهش می‌یابد. بنابراین اولین سفر با ویژگی‌های بالا، ممکن است برای مدیر به اندازه 50 ریال مطلوبیت داشته باشد، دومین سفر، 40 ریال، سومین سفر، 30 ریال و چهارمین سفر، 20 ریال. مدیر، سفر اول، دوم، و سوم را انجام خواهد داد. در سفر سوم، محاسبات زیر قابل مشاهده است:
هزینه‌ی پولی = منفعت پولی + مطلوبیت غیرپولی
100 = 70 + 30
اما در سفر چهارم، محاسبات به صورت زیر در می‌آید:
هزینه‌ی پولی > منفعت پولی + مطلوبیت غیرپولی
100 > 70 + 20
مطلوبیت غیرپولیِ سفر چهارم، تنها 20 ریال است در حالی که مدیر برای این سفر، عملاً باید 30 ریال هزینه بپردازد. پس مدیر سفر چهارم را دیگر انجام نخواهد داد.
مدیر و شرکا
مالک-مدیری که سه سفر با شرح فوق رفته و باعث ’کاهش‘ ارزش شرکت از سطح بهینه‌ی VO به سطح V* شده[71]، اکنون، 40 درصد از شرکتش را در بازار بورس، به سهامداران می‌فروشد. طبعاً ارزش بخش فروخته شده در بازار برابر خواهد بود با: 4/0 × V*.
در وضعیت جدید، سود شرکت باید به نسبت 60 به 40 بین مالک-مدیر و شرکای جدید، تقسیم شود. تقسیم سود معادل است با تقسیم هر یک از درآمدها و هزینه‌ها، به نسبت 60 به 40.
اکنون یک بار دیگر هزینه‌ی سفر چهارم برای مدیر را محاسبه می‌کنیم، با توجه به این حقیقت که از منفعت پولی تنها 60 درصدش به مدیر خواهد رسید و از هزینه‌ی پولی هم تنها 60 درصدش به حساب مدیر گذاشته خواهد شد، اما منفعت ’غیرپولی‘ تماماً متعلق به مدیر خواهد بود:
سهم مدیر از منفعت پولی: 42 = 6/0 × 70
سهم مدیر از هزینه‌ی پولی: 60 = 6/0 × 100
معادل ارزش ریالیِ مطلوبیتِ غیرپولیِ مدیر از سفر چهارم: 20
مقایسه‌ی هزینه منفعت شخصی مدیر برای سفر چهارم به صورت زیر در می‌آید:


60 < 42 + 20


در اینجا مشاهده می‌شود که سفر چهارم که قبلاً برای مدیر به صرفه نبود و مدیر از انجام این سفر خودداری می‌کرد، اکنون برای مدیر به صرفه است و مدیر این سفر را انجام خواهد داد.
سوال: چه اندازه از هزینه‌ی این سفر به سایر شرکا، تحمیل می‌شود؟
پاسخ:
منفعت سفر چهارم برای سایر شرکا: 28 = 4/0 × 70
سهم سایر شرکا از هزینه‌ی سفر چهارم: 40 = 4/0 × 100
مقایسه‌ی هزینه منفعت سفر چهارم برای سایر شرکا
هزینه‌ی پولی > منفعت پولی
40 > 28
به این ترتیب از کل زیان پولیِ سفر چهارم (30 = 100 - 70)، 12 ریال آن بر شرکای بیرون از شرکت تحمیل می‌شود و تنها 18 ریال آن را مالک-مدیر، تحمل می‌کند که البته در ازای این 18 ریال، یک مطلوبیت غیرپولیِ 20 ریالی به دست می‌آورد.
طبعاً سفر چهارم، باز هم باعث کاهش ارزش شرکت و رسیدن آن از سطح V* به سطح V" می‌شود. تفاوت این دو سطح به اندازه‌ی همان 30 ریال زیان سفر چهارم است[72].
 این 30 ریال هزینه‌ی جدید ناشی از سفر چهارم را هزینه‌ی نمایندگی می‌نامند، هزینه‌ای که به خاطر ورود در یک رابطه‌ی نمایندگی، بین کارگمار-کارگزار ایجاد شد، در شرایطی که، کارگزار همواره به فکر بیشینه کردن مطلوبیت فردی خویش است حتی به زیان دیگران.