-

همزمان با آغاز فن آوري تولید بهینه سخت افزار کامپیوتر و ورود نرم افزار های حسابداری پیشرفته مثل ERP ، تفکر گلدرات در خصوص فرامتغیر از تاکید اولیه بر تنگناهاي تولید به تاکید بر محدودیتها در همه ي جنبه هاي تجاري تغییر کرد . او این تغییر را (رشد سریع فناوری اطلاعات) فرایند تفکر نامید و آن را پایه تئوري محدودیتها  قرار داد

آنها به حسابداري بهاي تمام شده به عنوان دشمنی براي بهره وري حمله می کنند و به جاي آن از تکنیک ها ي پیشرفته مانند مدیریت کیفیت جامع، تولید بهنگام و بهبود مستمر استفاده می کنند.

گلدرات تئوري محدودیت ها را به عنوان دنیاي فرامتغیر شناسایی کرد ، دنیایی که بطور شدیدي با تفکر دنیاي بهاي تمام شده سنتی در تضاد بود. این دو تفکر ، دو نگرش مدیریتی متفاوت را نشان می دهند. از دیدگاه دنیاي فرامتغیر حسابداري بهاي تمام شده دشمن درجه اول بهره وري است زیرا، معیارهاي عملکرد رویکرد سنتی ، اهداف سازمان را مخفی می کنند و از بروز توان عملیاتی سازمان ممانعت بعمل می آورند.

بنابراین، گلدرات بر استفاده از معیارهایی که بر حداکثر کردن توان عملیاتی قرار داشتند ، تاکید می کرد.

مدیران از حسابداري صنعتی براي کمک به تصمیم هاي کاهش هزینه و افزایش سودآوري استفاده می کنند. فرضیه کلی  تئوري محدودیتها و حسابداري فرامتغیر این است که محدودیتها موانعی هستند که مانع از دستیابی واحد تجاري به هدف مورد نظر شده و باعث کاهش سودآوري می شوند.

افزون بر این، در هر بنگاه اقتصادي حداقل یک محدودیت وجود دارد. محدودیت می تواند مربوط به منابع شرکت ، خط مشی شرکت یا تفکر مدیریت باشد .

مبانی نظري تحقیق

تئوري محدودیت ها اولین بار توسط الیاهو گلدارت مطرح شد. این تئوري تغییر پارادایمی است که موجب می شود درباره ي مسائل،آرمانها، هدفها،خط مشی ها و روش هاي انجام کار به روشی متفاوت نگریسته شود. هر تئوري بر پایه نظریات، قواعد و اصولی شکل می گیرد که معرف شناسنامه آن می باشد .

اساس فلسفه تئوري محدودیتها این است که سازمان را به عنوان یک نظام تلقی می کند و اعلام می دارد همچنان که حلقه هاي زنجیر با هم همکاري می کنند تا زنجیر بتواند نیروي عظیمی را انتقال دهد ، به همان ترتیب، تمام بخش ها و ادارات سازمان با هم همکاري می کنند تا منافع صاحبان سهام تضمین شود.

تئوري محدودیت ها داراي سه شاخه اصلی لجستیک ، ارزیابی عملکرد و فرایند تفکر است. اما هر یک از این شاخه ها خود نیز به شاخه هاي متعدد دیگري توسعه یافته اند. گلدرات معتقد بود، مدیران براي رویارویی مناسب با محدودیت ها، نیازمند تصمیم گیري و پاسخگویی به سه سوال اساسی هستند:

1- چه چیز باید تغییر کند؟

2- به چه چیز تغییر کند؟

3- این تغییر، چگونه بایستی اجرا شود؟

تئوري محدودیتها بر پایه سه معیار اصلی طراحی و ایجاد شده است : 

1- توان عملیاتی که در آمد فروش منهاي هزینه مواد مستقیم است.

در این رویکرد هزینه هاي دستمزد و سربارجزء هزینه هاي ثابت تلقی می شود. بعنوان مثال در شرکتی که کارگران با مهارت هاي خاص استخدام می شوند و نمی توان به آسانی در دوره زمانی کاهش تقاضاي محصول آنان را اخراج کرد و با افزایش تقاضا دوباره آنان را به کار گرفت. لذا در محاسبه توان عملیاتی مورداستفاده قرارمی گیرد.

مبالغ پوشش هزینه هاي مواد اولیه به دلیل این که ارتباطی با عملکرد شرکت ندارد درمحاسبه توان عملیاتی لحاظ نمی شود و از مبلغ فروش کسر می شود. همچنین توان عملیاتی برمحصولات فروخته شده تاکید می کند نه بر محصولات پردازش شده ونگهداري شده به عنوان موجودي کالا. 

 

2- سرمایه گذاري در موجودي ها؛ مبالغ سرمایه گذاري شده در موجودي ها معیارمناسبی براي ارزیابی عملکرد مدیریت محسوب می شود.

براساس تئوري محدودیت ها موجودي ها به عنوان وجوه نقدي هستند که به قصد فروش در آنها سرمایه گذاري می شود. در تئوري محدودیت این اعتقاد وجود داردکه مازاد موجودي ها مانع از دستیابی شرکت به هدف اصلی خود می شود که از جهاتی با فلسفه تولید بهنگام منطبق است .

ابن تئوري موجودي ها و نه دارایی ها را سرمایه گذاري تلقی می کند زیرا سرمایه گذاري اضافی در موجودي ها باعث ایجاد هزینه هاي اضافی مانند هزینه بهره دریافت وام براي خرید مواد اولیه، کمبود فضا و ضایعات و ناباب شدن موجودي ها و هزینه حمل و همچنین هزینه فرصت از دست رفته می شود

 

هزینه هاي عملیاتی؛ هزینه دستمزد مستقیم، هزینه هاي توزیع و فروش،استهلاك،کیفیت و.....که در فرآیند تولید براي تبدیل موجودي مواد اولیه به محصول صرف می شوند منجر به ایجادتوان عملیاتی و عملکرد شرکت می شوند. به بیان دیگر، تمامی هزینه هاي لازم براي تبدیل مواد مستقیم به توان عملیاتی و عملکرد شرکت جزء هزینه هاي عملیاتی محسوب می شوند. در ضمن، به طور تلویحی فرض شده است که همه این موارد ثابت هستند. این فرض ممکن است باعث شود که بسیاري از منتقدان تصور کنند که اندازه گیریهاي تئوري محدودیت ها داراي کاربردي کوتاه مدت هستند. تئوري محدودیت ها قصد افزایش توان عملیاتی را همراه با کاهش سرمایه گذاري و کاهش هزینه هاي عملیاتی دارد و این عمل با پیگیري یکسري مراحل مرتبط با مدیریت کمبود منابع انجام می شود .

 

در دنیاي امروزي و در شرایطی که هر روز محیط اقتصادي پیچیده تر و مبهم تر می شود، سرمایه گذاران و سایر ذینفعان همواره به دنبال متغیرها و عواملی هستند که بتوانند آنها را در تصمیمات خود لحاظ کرده و به سوي تصمیمات بهینه تر، با سود حداکثر و ریسک حداقل بردارند. 

با اضافه کردن تکنیک هاي جدید حسابداري مدیریت، می توان روابطی منطقی و هوشمندانه بین این تکنیک ها برقرار نمود که سازگاري آن ها را نشان می دهد و در نتیجه این امکان را فراهم می آورد که یک ساختار منسجم براي این ابزارهاي جامع ایجاد می شود به طوري که با شرایط و الزامات سازمان هاي امروز متناسب باشد. نقطه شروع چنین انسجامی، ایجاد تصویري جدید از سازمان از طریق فعالیت ها و فزاینده است که با سیستم هاي هزینه یابی بر مبناي فعالیت و مدیریت بر مبناي فعالیت همراه بوده و در عین حال، بایستی ارتباط بین این سیستم ها با سایر تکنیک هاي جدید حسابداري مدیریت تسهیل گردد

 


منبع : گروه نرم افزار حسابداری و اتوماسیون اداری ارگس
این خبر توسط گروه نرم افزار حسابداری و اتوماسیون اداری ارگس برای سایت آماده شده است