-

 تئوري محدودیت تا به حال تاثیر قابل توجهی در نظریه برنامه ریزي تولید داشته است و داراي شباهت هاي بسیاري با تولید هنگام است، تئوري محدودیت ها همچنین شباهت هاي بسیاري با مدیریت بر مبناي زمان دارد و هر دوي آنها بر کاهش زمان فرامتغیر تاکید دارند.


حسابداري فرامتغیر یک ابزار جدید براي حسابداري مدیریت است که در ابتدا براي حمایت از تئوري محدودیت ها توسعه یافته بود. فلسفه اساسی این است که سود نتیجه پاسخ تولید به زمان است و اینکه هدف بلند مدت مدیریت باید به حداکثر  رساندن سود باشد. حسابداري فرامتغیر به عنوان یک رویکرد جایگزین براي سیستم هاي حسابداري کامل(جذبی) مانند سیستم سنتی حسابداري صنعتی و هزینه یابی بر مبناي فعالیت است.


کاربرد تئوري محدودیتها در حسابداري معمولا حسابداري فرامتغیر نامیده می شود. راهنماي این تفکر این دیدگاه است که "محصولات سود آور نیستند بلکه تجارت سودآور است". اگر یک محصول با حاشیه فروش 20 دلار براي هر واحد محصول با
محدودیت 10 واحد تولید در روز تولید شود ، نباید به محصول جایگزینی با حاشیه فروش هر واحد 10 دلار و با محدودیت تولید روزانه 30 واحد ، ترجیح داده شود.


به طور خلاصه، همه هزینه ها ثابت هستند و آنچه مهم است نرخی است که منابع با آن نرخ براي تامین مواد اولیه بکار برده می شوند تا محصول تولید شود. حسابداري فرامتغیر به محاسبه نرخی توجه می کند که بنگاه اقتصادي بر مبناي آن پول را بدست می آورد(تامین مالی می کند) و هدف آن تمرکز بر حداکثر کردن بازده هر ساعت تنگنا است


فرامتغیر، موجودي و هزینه هاي عملیاتی سه عنصري هستند که هم در تئوري محدودیت ها و هم در حسابداري فرامتغیر استفاده می شوند. تعاریف این عناصر توسط گلدرات به شرح زیر است؛


1 - فرا متغیر؛ نرخی که پول از طریق فروش یا بهره ایجاد می شود و از مابهالتفاوت همه هزینه هاي متغیر از درآمدها به دست می آید. این تعریف بیان می کند که بر طبق حسابداري فرامتغیر، بهاي تمام شده محصول صرفا شامل هزینه هاي متغیر است.


2 - موجودي؛ تمام وجهی که براي فروش سرمایه گذاري شده است و شامل همه ي هزینه هاي متغیر از قبیل مواد به علاوه منابع مصرف شده در تولید از قبیل زمین ، ماشین ، کامیون و کامپیوتر است . واژه سرمایه گذاري گاهی اوقات به جاي موجودي به کار رفته است .


3 - هزینه هاي عملیاتی؛ همه ي وجوه مصرف شده براي تبدیل موجودي به فرا متغیر شامل دستمزد مستقیم، اجاره به علاوه هزینه هاي عمومی و اداري است.

فرا متغير با فروش محصولات و خدمات با بالاترين تفاوت ميان بهاي فروش و کل هزينه ها ي متغير بيشينه مي شود و با حداقل کردن زمان بين مصرف منابع براي توليد و دريافت پول ناشي از فروش نيز بيشينه مي شود. بنابراين، فرا متغير با سرعتي که به منظور حذف تاخيرات تئوري محدوديت ها تعيين شده اند ، قابل تعيين است. 

معيارهاي مالي استفاده شده در حسابداري فرامتغير، براي محاسبه عملکرد به شرح زير است

هزینه عملیاتی- فرامتغیر = سود خالص


مبلغ سرمایه گذاري در موجودي ها/سود خالص= بازده سرمایه گذاري


هزینه عملیاتی/ فرامتغیر =بهره وري


سرمایه گذاري در موجودي ها/ فرامتغیر =گردش موجودیها


یک تصمیم خوب و ایده آل ، فرامتغیر ، سود خالص ، بازده سرمایه گذاري ، بهره وري و نرخ بازگشت سرمایه را افزایش داده و موجودي و هزینه هاي عملیاتی را کاهش می دهد.


دقت شود که سود خالص،سود خالص عملیاتی قبل از بهره و مالیات است .در حسابداري فرامتغیر ، معیارهاي محدودیت زیر وجود دارد :


مقدار عامل داراي محدودیت/ فرامتغیر = فرامتغیر به ازاي هر واحد محدودیت زمان در دسترس براي تولید/زمان صرف شده براي تولید:سودمندي محدویت براي حداکثر کردن فرامتغیر باید مقادیر و اندازه هاي محدودیت را حداکثر کرد.


به کارگیري عوامل محدودیت بسیار مهم است زیرا هر یک ساعتی که از دست می رود یک ساعت براي کل کارخانه از دست رفته است.
تصمیمات بر اساس فرامتغیر به ازاي هر واحد محدودیت شامل موارد زیر است :


1-  اولویت در استفاده از محدودیتها(مثل انتخاب بهترین ترکیب محصول)
2- تصمیم گیري در خصوص افزایش ظرفیت محدودیتها با انجام سرمایه گذاري
3- قیمت گذاري محصولات بر اساس هزینه فرصت استفاده از محدودیت
بنابراین، براي تصمیم هاي تولید عادي فرامتغیر به ازاي هر واحد محدودیت استفاده می شود تا ترکیب بیشینه فرامتغیر را تعیین کند.


بیشینه کردن تغییرات سودخالص ( تغییرات هزینه هاي عملیاتی- تغییرات فرامتغیر ) این اطمینان را بوجود می آورد که تصمیم هاي اصلی سود در همه محصولات بهبود می یابد و معیار زیر اثر چنین تصمیم هایی بر سرمایه گذاري را نشان می دهد :


تغییرات سرمایه گذاري /تغییرات سود خالص=بازیافت سرمایه


براي حداقل کردن انحرافات نامطلوب، باید معیارهاي کنترلی زیر را حداقل کرد:
1- قیمت فروش سفارش داراي تاخیر*روزهاي تاخیر
2- قیمت فروش موجودي مازاد* روزهاي عدم فروش


معیار 1 آنچه را که باید انجام شود اما نشده اندازه گیري می کند(کنترل ارسال به موقع) اما معیار 2 آنچه که نباید انجام می شد اما انجام شده است را اندازه گیري می کند مانند موجودي غیر ضروري.